کد مطلب:140468 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

اضطراب و استغاثه علیا مخدره حضرت زینب کبری
باری به روایت محمد بن ابیطالب امام علیه السلام وقتی روی خاك افتاد، ثم استوی جالسا حضرت برخاست نشست و تیر را از گلو كشید علیا مخدره چون برادر را با آن حال دید خود را به عمر بن سعد حرامزاده رسانید و وی را مخاطب قرار داد و با چشم اشگبار فرمود: ای عمر أیتقل ابوعبدالله و انت تنظر الیه، ای ظالم برادرم


حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را می كشند و تو تماشا می كنی؟!

عمر بن سعد شروع كرد به گریه نمودن و دموعه یسیل علی خدیه و لحیتیه اشگ آن پلید به صورت و محاسن نحسش جاری شد ولی صورت خود را از بانوی دو عالم برگرداند و جواب نداد.

در خبر دیگر وارد شده همینكه علیا مخدره حضرت زینب سلام الله علیها دید پسر سعد بی اعتنائی نمود و جواب نداد از روی اضطرار رو به لشگر كرده به هر طرف می دوید و فریاد می كرد و می فرمود: اما فیكم رجل مسلم آیا در میان شما مسلمانی نیست؟!

از لشگر نیز جوابی نیامد بناچار روی به گودی آورد و دور برادر می گردید و نمی گذارد كسی پیش بیاید حضرت به خواهر فرمود: اختی لقد كسرت قلبی ارجعی الی الخیمة، خواهرم دلم را شكستی به خیمه برگرد.